نجوم ديناميكي

نجوم ديناميكي

آروين صداقت‌كيش

 

كتاب نجوم ديناميكي نوشته‌ي «رابرت ديكسون» و ترجمه‌ي «احمد خواجه نصير طوسي» از جمله‌ كتاب‌هاي «كلي» نجوم است كه با ديدگاه كمي رياضي-فيزيكي‌تر از معمول به مباحث مربوط به اخترفيزيك و كيهان‌شناسي مي‌پردازد. كتاب به گفته‌ي نويسنده‌اش (پيش‌گفتار ويرايش ششم) در چندين دانشگاه و مركز آموزشي درس داده مي‌شود.

ضمن اين‌كه كتاب براي دانش‌جويان دانشگاه‌ها و ديگر علاقه‌مندان جدي‌تر نجوم نوشته شده؛‌ از برخي ابزارها و روش‌ها براي آسان كردن فهم مطالب بهره گرفته كه در نوع خود جالب است. تجسم برخي مفاهيم نجومي، به‌خصوص آن‌ها كه مربوط به حركت ظاهري يا واقعي اجرام در آسمان و رابطه‌ي آن ها با يكديگر است، براي كساني كه با اين دانش آشنايي كمي دارند، كاري دشوار است. نجوم ديناميكي اين مشكل را با استفاده از يك تكنيك متحرك‌سازي بسيار قديمي حل می‌کند. در حاشيه‌ي صفحات كتاب شكل‌هايي چاپ شده كه اگر خواننده صفحات را به سرعت ورق بزند به صورت يك پويانما با مضمون نجومي می‌بیند و عملا آن‌چه ناظر در طول مدت زياد در آسمان مشاهده می‌کند در مدتي كوتاه براي خواننده به نمايش درمي‌آيد. اين تكنيك پويانمايي كه قدمتي در حدود 200 سال دارد به خوبي براي منظور كتاب به‌كار گرفته شده است. شايد امروز با همه‌گير شدن رايانه‌ها و فراوانی انواع شبيه‌سازي‌هاي نجومي در اينترنت، پويا‌نماهاي اين كتاب آن‌قدر مهم به نظر نرسد اما در زمان چاپ‌هاي اوليه‌ي كتاب (در زبان انگليسي) برتري آشكاري به حساب مي‌آمده. همچنين اين موضوع در ميان كتاب‌هاي نجومي چاپ شده در ايران هم بي‌سابقه است.

كتاب در 18 فصل تدوین شده و تقريبا همه‌ي مسائل پايه‌اي مطرح در دانش نجوم را پوشش مي‌دهد. ترجمه‌ي اين متن روان و درست بوده و از خطاهاي معمول ترجمه‌هاي اخير به دور است. ساختار زبان جاری در متن نشان مي‌دهد كه كار با تامل و دقت فراوان انجام شده و پس از اطمينان از درستي مطالب به چاپ آن مبادرت شده است.

فصل‌هاي كتاب ساختاری مشابه‌ دارند. هر فصل با يك تصوير و و توضيحي در حد يك بند كه كل مفاهيم مربوطه را دربرمي‌گيرد آغاز مي‌شود. متن اصلي در پي مي‌آيد. بعد از تمام شدن متن، «ايده‌هاي مهم»؛ نوشته‌اي شامل چند ايده‌ي اصلي كه در فصل مورد بحث است، ارائه مي‌شود. اين بخش مي‌تواند هم به عنوان نوعي مرور فشرده‌ است که به موضوعات قابل تامل و تفكر برانگيز اشاره مي‌كند. سپس «اصطلاحات مهم»؛ واژه‌نامه‌ي فصل؛ و بعد از آن  «پرسش‌ها» است كه سه دسته‌اند: «پرسش‌هاي مروري» كه براي ياد‌آوري مجدد مطالب گفته شده است و خواننده‌اي كه متن را به دقت خوانده باشد به راحتي مي‌تواند آن‌ها را پاسخ دهد، «مسائل» كه نياز به استفاده از روابط گفته شده در فصل و حل عددي دارد، و «فعاليت‌ها» كه شامل برخي آزمايش‌ها و كارهاي عملی ممكن در ارتباط با موضوع فصل است. هر چند كتاب اشاره‌ي مستقيمي به آماتورها نمي‌كند، فعاليت‌هاي پيشنهاد شده در اين قسمت معمولا در زمره‌ي فعاليت‌هايي است كه امروزه بيشتر منجمان آماتور انجام مي‌دهند. و در نهايت كتاب‌شناسي پيشنهادي مي‌آيد، كه متاسفانه به دليل در دسترس نبودن بيشتر منابع پيشنهاد شده در ايران، چندان براي خوانندگان فارسي زبان قابل استفاده نيست.

مترجم برخلاف بيشتر همكاران علمي‌اش داراي خلاقيت، آفرينش و سليقه در زبان فارسي است. عدم توانايي در واژه‌گزيني و معادل‌سازي و به وجود آوردن بيان خاص در متن كه از اشكالات شايع ترجمه‌ در سال‌هاي اخير است، در اين متن به چشم نمي‌خورد. براي مثال: در ص 217 واژه‌ي «بزرگ دره» به جاي «كانيون» و در ص 232 «شاخابه» به عنوان معادل براي ساختارهايي رود مانند كه احتمالا از جاري شدن آب مايع بر سطح مريخ ایجاد شده است. يا «ريزكاوشگر» كه در ص 257 جایگزین احتمالی Probe است. وضع (يا استفاده از) اين معادل‌ها نشان سليقه و شناخت مترجم از زبان فارسي است. تعداد اشتباهات چاپي و مشكلات ساختاري جملات به حدي كم است كه مي‌توان آن‌ را ناديده گرفت. مشخص است كه غير از دقت مترجم ويراستار كتاب؛ «بهرام معلمي»، نيز كار خود را به خوبي انجام داده است.

با وجود کمی اشتباهات متنی کتاب در این‌جا به برخی از آن‌ها اشاره شده است. در ص 383 نام دانش‌مندي «اليز هرتس‌پرونگ» آمده در حالي كه در پانويس همين صفحه شكل اصلي نام «Ejner Hertzperong» است. يا در ص 385 «ستار» به جاي «ستاره» و در ص 424 نام يكي از ايالت‌هاي آمريكا «دلور» ذکر شده كه احتمالا بايد «دنور» است. در ص 474 در توضيح تصوير می‌خوانیم: «قطر تصوير مركزي 1/0 سال نوري است كه تقريبا 100 برابر قطر منظومه شمسي ماه است» شكل درست احتمالا «… منظومه‌ي شمسي ما…» است. یا در ص 547 جمله‌ي «ما در بحثي “استثنايي” از عالم زندگي نمي‌كنيم» ديده مي‌شود كه بايد «ما در بخشي …» باشد. يا نام خوشه‌اي به صورت «قلايض» (ص 374) چاپ شده. يا از «حلقه‌هاي زهره» (ص 106) بحث به‌ميان آمده كه مشخص نيست منظور چه بوده است (شايد ابرها يا …). يا Epuinoxes (ص 53) به جاي Equinoxes به معناي اعتدالين.

برخي ادعا‌هاي مشكوك علمي يا جملاتي كه به شكلي معناي‌شان به خاطر ساختار جمله قابل فهم نيست در متن ديده مي‌‌شود. براي نمونه جمله‌ي «برپايه‌ چنين اعتقاداتي، موبدان زرتشتي كيشي را به نام اختربيني آوردند.» اگر پذيرفته شود كه اختربيني توسط موبدان زرتشتي ساخته شده، باز هم بسيار بعيد است كه بتوان آن را يك كيش دانست. يا اين يكي: «در داخل بدن ما آشكارساز انرژي راديويي ارسالي از خورشيد تعبيه شده است.» به نظر مي‌رسد جمله‌ي درست، به عكس اين باشد. يا اين جملات كه در توضيح مسئله‌ي ذره‌هاي دوقلوي هاوكينگ آمده: «ذره‌اي كه به ارگوسفر وارد مي‌شود، ممكن است به دو ذره‌ي ديگر شكافته شود. يكي وارد سياهچاله مي‌شود و ديگري سياهچاله مي‌شود و ديگري با جرم انرژي بيشتري از ذره‌ي اصلي بيرون مي‌افتد. اين جرم انرژي اضافي از انرژي چرخشي سياهچاله به‌دست مي‌آيد.» مشخص است كه اين توضيح براي مسئله‌اي كه گفته شد سردرگم كننده و ناكافي است و اگر به كمك  متن ديگري خوانده نشود منجر به درك غلط از موضوع خواهد شد.

به جز اين اشتباه‌هاي قابل چشم‌پوشي در فصل 17 (كيهان‌شناسي) چند اشتباه معنايي هم رخ‌ داده كه به احتمال زياد مربوط به اصل كتاب است. به طور كلي نويسنده‌ توانايي بيشتري براي نوشتن درباره‌ي نجوم و اخترفيزيك داشته و در بخش كيهان‌شناسي متن، درخشندگي و رواني‌اش را از دست داده است. اين موضوع در كتاب‌هاي نجومی كه به همه چيز مي‌پردازند (كتاب‌هاي كلي) شايع بوده و علت آن هم شايد اين باشد كه نويسنده به هر حال در يكي از زمينه‌ها متخصص و در نتيجه توانا‌تر است. اما موارد مشاده‌ شده در اين‌جا هم آن‌قدر زياد نيست كه ارزش علمي-‌آموزشي متن را خدشه‌دار كند. براي مثال: «[جهان] در كسر بسيار كوچكي از نخستين ثانيه‌ي اين رويداد [انفجار بزرگ] چندان آشفته بوده است كه به هيچ طريقي نمي توانسته است اين گونه يكنواختي را در مجموع ساختار كل عالم توليد كند.» اين مسئله كه در كيهان‌شناسي جديد به آن «گذار فاز اتحاد بزرگ» (GUT Phase transition) می‌گویند و يكي از اشكالات مدل مهبانگ استاندارد هم به محسوب می‌شود، به دليل تفاوت بسيار زياد ميان «افق ذره» و  «اندازه‌ي خطي» جهان در «عصر اتحاد بزرگ» به وجود مي‌آيد و به كار بردن «آشفتگي» به جاي دليل آن اصلا درست نيست. در چنين مواردي بهتر است توضيح تكميلي از منبع ديگر در پانويس آورده شود تا خوانندگاني كه احتمالا تنها به اين منبع دسترسي دارند گمراه نشوند. همچنين در جمله‌ي «[…] او علاوه بر صاف بودن توزيع ماده و صاف بودن تابش زمينه‌ي K3 […]»، واژه‌ي «صاف» احتمالا به همگني تابش و پخش يكنواخت ماده اشاره دارد. به كار بردن كلمه‌ي «صاف» در این مورد –چه در ترجمه چه در متن اصلي- به اندازه‌ي كافي واضح نيست. يا اين‌كه منظور كلمه‌ي «Smooth» و درباره‌ي نمودار داده‌هاي به دست آمده از تابش زمينه و حدس‌هاي آماري توزيع ماده در جهان است، كه باز هم جمله‌ي بالا ناروشن است.

در فصل نخست «تاريخچه‌ اخترشناسي»، قسمتي تحت عنوان «روش علمي» آمده؛ اين قسمت كه ند بند بيشتر نیست، يكي از جالب‌ترين قسمت‌هاي كتاب را تشكيل مي‌دهد. در اين قسمت با وضوح زياد نويسنده مطالبي را درباره‌ي روشي كه دانش براي تغيير خودش دارد، آورده است. چنين مطلبي چيز نايابي نيست اما آن را معمولا در كتاب‌‌هاي فلسفه‌ يا تاريخ علم جستجو می‌کنند. به جرات مي‌توان گفت: همين چند بند، فشرده‌ي مسائل روش‌شناسي و برخي از موضوعات مطرح در فلسفه‌ي علم جديد را در خود دارد. به جا است كه اين نوشته‌ها را توجه دانش‌جويان  و ديگر علاقه‌مندان دانش كه از طريق اين كتاب پا به دنياي علم مي‌گذارند مورد توجه قرار دهند.

يكي از نكات قابل توجه كتاب تصاوير و نمودارهاي گويا و توضيحات دقيق آن‌ است. در كتاب تصاوير و نمودارهاي بسياري وجود دارد كه كامل كننده‌ي متن است، در كنار هر يك از اين تصويرها توضيحي آمده كه گاه از مطلب اصلي واضح‌تر به نظر می‌آید. براي مثال شكل 13-9 در صفحه‌ي 463 در تفسير نمودار مسير تحول روي نمودار هرتسپرونگ-راسل می‌خوانیم: «وقتي حيات ستاره‌اي آغاز مي‌شود، انتظار داريم دماي سطح آن افزايش يابد. اين امر با حركت همه‌ي مسير‌ها به سمت چپ مشخص مي‌شود. اگر ستاره‌اي در فاصله زماني معين كم‌نور شود، مسيرش به طرف پايين، و اگر روشنتر شود مسيرش به طرف بالا مي‌رود. مسير معين را انتخاب كنيد و ببينيد مي‌توانيد وقوع تغييرات احتمالي را پيش‌بيني كنيد.» همان‌طور كه مشاهده مي‌شود در چند جمله‌ي كوتاه به خواننده توانايي تفسير كيفي نمودار ارائه و از او تامل و به كاربردن اين توانايي نويافته خواسته شده است. تفسير كيفي مسير تحول روي نمودار هرتسپرونگ-راسل از جمله مطالبي است كه در فهم جريان تحول به دانش‌جويان كمك مي‌كند. اين توانايي در كمتر كتابي به اين سادگي در اختيار قرار مي‌گيرد.

نمونه‌ي ديگري از اين روشن‌گري‌هاي كتاب در صفحه‌هاي 333، 334 و 335  ديده مي‌شود. در اين جا نويسنده محاسباتی بسيار ساده و روشن براي به‌دست آوردن قطر، جرم، چگالي خورشيد  و فاصله‌ي آن از زمين ارائه می‌کند. اين محاسبات ساده‌ي نيوتوني به دانش‌جو اين امكان را مي‌دهد خود به آساني اين راه را براي موارد ديگر (ديگر سيارات) تكرار كند. همين محاسبات در صفحات 122،123 و 124 براي زمين (با روشي كه براي اندازه‌گيري جرم زمين مطرح شده) ارائه مي‌شود.

نجوم ديناميكي را می‌توان كتابي مفيد در زمينه‌ي اخترفيزيك براي علاقه‌مندان با دانش سال‌هاي پاياني دبيرستان به حساب آورد. خوانندگان كمتر مطلبي از نجوم كروي و مفاهيم و محاسبات مربوط به آن در اين كتاب پيدا مي‌كنند. بخش‌هاي مربوط به كيهان‌شناسي هم همان‌طور كه گفته شد، كمي گنگ است. همين‌طور درباره‌ي شناخت آسمان شب يا صورت‌هاي فلكي و … و از اين‌گونه مطالب مورد علاقه‌ي منجمان آماتور چيزي در كتاب يافت نمي‌شود. روي‌هم رفته كتاب يكي از بهترين كتاب‌هاي «كلي» نجوم است كه در سال‌هاي گذشته به چاپ رسيده است؛  به‌خصوص براي مراكز آموزشي كه دانش متوسط جمعيت دانش‌پذيران‌شان در همين سطح است و همچنين دروس دانشگاهي به خصوص براي رشته‌هايي غير از فيزيك، اين كتاب مي‌تواند به عنوان يك مرجع براي ارائه‌ي درس نجوم مورد استفاده قرار گيرد.

آروين صداقت‌كيش

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *