اسطرلاب – انجمن اختر شناسی شیراز

اسطرلاب

اسطرلاب

دانش‌نامه‌ی ایرانیکا

سوسن قیصرزاده

اسطرلاب دستگاهی است که در نجوم به منظورهای متنوعی به کار رفته است، به طور مثال: اثبات و حل مسائل مثلثات کروی، اندازه‌گیری ارتفاعات و بیان وقت. این کلمه از واژه‌ی یونانی Astrolabos مشتق می‌شود (برای اطلاع از برخی ریشه‌شناسی‌های تخیلی پیشنهاد شده توسط دانشمندان ایرانی و دیگر محققان قرون وسطایی نک، King ‘Origin’). در واقع اساس دستگاه، تصویر استریوگرافیک (تصویر یک محیط سه‌ بعدی بر یک فضای دو بعدی)، احتمالا پیش از هیپارکوس شناخته شده و بطلمیوس به خود دستگاه اشاره کرده است (نک. نویباوئر). دانش ساختار و کاربردهای آن از طریق ترجمه‌های عربی رساله‌های مختلف یونانی و سریانی در باب اسطرلاب به نخستین منجمان اسلامی منتقل شد. در این‌جا از جنبه‌های زیر اسطرلاب در ایران بررسی می‌شود: شرح، مراجع ایرانی درباره‌ی ساختار و کاربرد و سازندگان ایرانی آن.

شرح: نخستین شکل دستگاه و معمولی‌ترین شکلی که شرح داده شده و به کار رفته، اسطرلاب مسطح بوده است؛ گونه‌ی متعارف ایرانی تنها گونه‌ای است که در این‌جا شرح داده شده (برای توضیحات و مثال‌های اسطرلاب ببینید بررسی هنر ایرانی III صص ۵۰-۲۵۳۸ وI pp. 724-26 EI۲). این دستگاه معمولا شامل یک بدنه‌ی مدور با دوسطح تخت موازی است که هر کدام به قسمت‌های دیگر متصل می‌شود.

در یک نقطه روی محیط دایره قطعه‌ای معمولا مثلث شکل به نام «کرسی» است که راس‌اش، دسته‌ای که یک «حلقه‌ی» معلق را حمل می‌کند، قرار می‌گیرد. این وسیله اجازه می‌دهد که دستگاه آویزان شود طوری که مثل یک شاغول عمود باقی می‌ماند، به عبارت دیگر، به نحوی که خط «شرقی-غربی» یا افق مستقیم (افق استوا) حک شده بر روی سطح («وجه») یا صفحه‌ها («صفیحه») و خط افق حک شده در پشت («ظهر»)، با افق محلی موازی می‌ماند، در حالی که دستگاه می‌تواند حول محورش در یک دایره در حالت عمود بر افق نوسان کند. حاشیه‌ی صفحه در جهت حرکت عقربه‌های ساعت به‌قدر ۳۶۰ درجه‌ی محیط یک دایره مدرج می‌شود، که درست درزیر راس کرسی با ۰=۳۶۰ آغاز می‌گردد.اگر دستگاه تنها برای یک عرض جغرافیایی ساخته شده، نقشه‌ی استریوگرافیکی آسمان برای آن عرض جغرافیایی روی صفحه حک می‌شود؛ اگر دستگاه به منظور استفاده در چندین عرض جغرافیایی طراحی شده، صفحه داخل قاب «حجره» تو می‌رود تا «ام» را بر یاتاقان صفحه‌هایی سوار کند که نقشه‌های مختلفی را به اندازه‌ی مناسب حمل می‌کنند و در لبه به سختی حفظ شده‌اند، صفحه در محدوده‌ی لبه تو رفته می‌شود. در سطح تو رفته‌ی ام معمولا فهرستی از شهر‌ها همراه با مختصات جغرافیایی‌شان و گاهی هم شیب‌شان (انحراف) یعنی زوایای بین سمت آن‌ها و مکه، حک می‌شود.

مرکز بدنه و هر صفحه یک سوراخ دارد که از میان آن یک محور (قطب) همراه با سری در یک انتها و شیاری در طرف دیگر وارد می‌شود؛ این میخ «عضاده» را به سمت عقب و «عنکبوت» را به سمت جلو به وسیله‌ی یک گوه به نام «فرس» که درون شیار فرو شده، نگه می‌دارد. عضاده معمولا مدرج می‌شود و دو ورقه‌ی عمودی سوراخ‌دار دارد همراه با سرواخ‌های کوچکی که از میان آن می‌توان رویت کرد. عنکبوت یک قطعه‌ی تخت مدور از فلز است که دقیقا داخل لبه‌ی بالای صفحه‌ها یا بالای نقشه‌ی روی صفحه، اندازه می‌شود؛ همه‌ی عنکبوت بریده می‌شود به استثنای یک نوار باریک بیرونی، نمایشگر دایره‌ی منطقه‌ البروج و عقربه‌های نشانگر موقعیت‌های نسبی شماری از ستارگان منتخب. عضاده و عنکبوت هر دو آزادانه دور میخ می‌چرخند. علامت‌گذاری بر  هر نقطه از خطی که از یک قطب آسمان (قطب جنوب برای اسطرلاب نیمکره‌ی شمالی، قطب شمال برای اسطرلاب جنوبی) تا نقطه‌ای معین در آسمان که از سطح استوا عبور می‌کند، به نقشه‌های استریوگرافیک حک شده بر روی صفحه و وضعیت ستاره‌ی نشان داده شده بر عنکبوت، منتج می‌شود. نقشه‌ی روی صفحه‌ی اسطرلاب شمالی، سر دایره‌ی هم‌ مرکز مداری جدی (بیرونی‌ترین)، سطح استوا (میانی)، و مدار سرطان (درونی‌ترین) ارائه می‌شود؛ موقعیت‌های دور مدار در اسطرلاب جنوبی جا به جا می‌گردد. مرکز نقشه‌ی قطب شمال را در اسطرلاب شمالی، قطب جنوبی را در اسطرلاب جنوبی نشان می‌دهد؛ در مسافتی معادل متمم عرض جغرافیایی زمینی از عرض جغرافیایی، برای نقشه‌ای که تشکیل می‌شود و بر روی نصف‌النهار قرار می‌گیرد (خط وسط سماء)، سر سو برای آن عرض جغرافیایی است. دوایر عرض جغرافیایی یا بخش‌های آن به نام «المقنطره»، برای هر یک، دو، سه، پنج، شش، نه یا پانزده درجه ساخته می‌شود؛ مطابق با شماره‌ای که برای اسطرلاب مشخص می‌گردد مانند: تام، نصفی، ثلثی، خمسی، سدسی، تسعی یا عشری. آن بخش از بیرونی‌ترین دایره، که از میان دو نقطه در محل تقاطع خط «شرقی-غربی» و خط استوا عبور می کند، افق محلی را نشان می‌دهد (دایره‌ی مقنطره). بین افق و ارتفاع نزدیک‌ترین دایره به سمت الراس، معمولا در فواصل ۱۰ و در حالت عمود به همه‌ی دوایر ارتفاع، دوایر عمودی یا سمت‌ها رسم می‌شود. در نیمه‌ی زیرین دستگاه، خطوطی برای ساعت‌های نامساوی (ساعت زمانیه) و مساوی (ساعت اعتدالی) و برای اوقات نماز رسم می‌شود. شیوه‌های دیگر تصویر کردن، اشکال متفاوتی را بعد از نامیده شدن اسطرلاب تولید می‌کنند (به عنوان مثال «مسرطان»: خرچنگ شکل ، «مبتک»: خربزه شکل).

صفحه‌ی اسطرلاب: سپس -نقشه‌ی دوایر سماوی و خطوط ساعت و زمان نماز که در بالای عنکبوت همراه با نقشه‌اش از ستارگان ثابت منتخب می‌چرخند- می‌تواند به عنوان یک ساعت استفاده شود، زیرا حرکت‌ آن همانند حرکت ظاهری آسمانی است. هنگامی که وضعیت خورشید در دایره‌البروج یا شاخص ستاره جا به جا می‌شود با رصد دایره‌ی ارتفاع آن در شرق یا غرب، زمان بیرون از نیمه‌ی نیمه‌ی زیرین صفحه می‌تواند خوانده شود. ارتفاع خورشید یا ستاره به وسیله‌ی رصدی از طریق عضاده در عقب تعیین می‌شود؛ لبه‌ی فوقانی دونیمه‌ی عقب از ۰ تا ۹۰ از قطر افقی (افق) تا راس (سمت الراس) مدرج می‌گردد. ارتفاع شی زمینی نیز می‌تواند رصد شود، به طوری که اگر شخصی ارتفاع و  فاصله‌ از رصدگر را بداند، بعد دیگر می‌تواند محاسبه شود. اسطرلاب کاربردهای بسیار دیگری در رشته‌ی نقشه‌برداری دارد. علاوه بر این ربع قسمت چپ فوقانی عقب خطوط افقی و عمودی دارد که کسینوس‌ها و سینوس‌های زوایا را نشان می‌دهد. ربع سمت راست فوقانی در اسطرلاب‌های ایرانی معمولا خطوط منحنی دارد که ارتفاع خورشید را در تمام مدت سال که از قبله‌ی چندین شهر به‌نام می‌گذرد نمایش می‌دهد، و بقیه، ارتفاع خورشید را هنگام ظهر در طول سال در چندین عرض جغرافیایی زمینی می‌نمایاند. در مرکز زیر خط افق در عقب سایه‌ای مربع شکل برای عقربه‌ی هفت فوتی به سمت چپ، برای یکی از دوازده رقم به سمت راست، وجود دارد؛ روی سایه-مربع افقی کتانژانت‌های ارتفاع و روی خط قائم تانژانت‌ها خوانده می‌شود. این‌ها به شخص اجازه می‌دهند با گردش عضاده به سمت سایه‌ی عمودی یا افقی مشاهده شده‌ی عقربه، ارتفاع خورشید را بیرون از ربع دایره‌های فوقانی مدرج بخواند. درون سایه‌ی مربع شکل خدایان روزانه، شبانه و خدایان سیاره‌ای معمول چهار تثلیث (طبایع چهارگانه) و عناصر مربوط به هر یک حکاکی شده است. اطلاعات بیشتر مربوط به طالع‌بینی، نیم‌دایره‌های هم مرکز داخل لبه‌ی نیمه‌ی پایینی را در بر می‌گیرد؛ این اطلاعات شامل خدایان سیار‌ه‌ای برج‌های مربوط به منطقه‌البروج، دهه‌ها و دوره‌ها، حدود دوره‌ها و موقعیت منازل ماه است.

مراجع ایرانی. گمان می‌رود که اولین رساله‌ی موجود در باب اسطرلاب که توسط یک ایرانی نوشته شده، منسوب به «ماشاالله» است، ایرانی یهودی‌ای که از ۷۶۰/۱۴۳ (م/ه.ق) تا ۸۱۵/۲۰۰ در اوج بود. رساله‌ی فوق در یک ترجمه‌ی لاتین حفظ شد، که در آن «چاسر» از این رساله استفاده کرده است؛ به هر حال اخیرا «کونیچ» نشان داده‌ است که این رساله یک تالیف غربی است و هیچ نسبتی با ماشاالله ندارد. نوشته‌ی فوق سالم بر جا می‌ماند، هر چند، یک اثر عربی درباره‌ی ساختار و کاربرد اسطرلاب است که «ابن الندیم» به ماشاالله نسبت می‌دهد. لیکن نخستین رساله را «ابوعبدالله موسی خوارزمی» تالیف کرده و موجود است (اوج اعتبار در حدود ۳۴-۲۰۵ ه.ق. ۵۰-۸۲۰)  کینگ اولین بخش‌ آن، درباره‌ی ساختار اسطرلاب را تجزیه و تحلیل کرده، دومین بخش در مورد کاربرد اسطرلاب است. آثار خوارزمی در نسخه‌ی خطی ارزشمندی که «الکامل فی صنعت الاسطرلاب» در آن حفظ شده، باقی ‌است. رساله‌ی هم‌عصر متاخرترش «احمدبن محمد فرغانی» در بین رساله‌های موجود درباره‌ی دستگاه از تاثیر بیشتر برخوردار است؛ در این رساله فرغانی به سال ۲۲۵ یزدگردی (۵۸-۸۵۷ م.) به عنوان زمان حاضر اشاره کرده. رساله‌ی بعدی «کتاب فی العمل بالاسطرلاب الکروی» را یک ایرانی به نام «ابولعباس فضل ابن حاتم نیریزی» (اوج اعتبار ۹۲۰ م.) که درباره‌ی کاربرد اسطرلاب کروی است و «سی‌مان» و «می‌تل‌برگر» (۴۰-۳۲) گزارش داده‌اند که نوشته‌ی فوق بهترین رساله‌ی موجود درباره‌ی این ابزار است. عبدالرحمان صوفی با رساله‌‌های مفصل راجع به کاربردهای اسطرلاب، اثر نیریزی را پی می‌گیرد. بعدا در قرن دهم(میلادی) «احمد شاغانی» در باب خطوط ساعت رسم شده بر صفیحه‌ی اسطرلاب‌ها و در باب ترسیم نقشه‌ی آسمان بر آن نوشت؛ «ابوسهل ویجان کوهی» راجع به ساختار یک اسطرلاب «کتاب صنعت الاسطرلاب» و «حامد ابن خضر خجندی» درباره‌ی دستگاه جامع «کتاب الالاالسملا» را نوشتند. موارد مهم‌تر تا جایی که در حال حاضر می‌توان تعیین کرد، سه اثر موجود در باب این وسیله نوشته‌ی «ابوسعید احمد ابن محمد سجزی» و چهار اثر نوشته‌ی «ابو نصر منصور» است. نوشته‌های اولی شامل رساله‌های تالیف شده درباره‌ی ساختار تمامی اسطرلاب‌ها، نامه‌ای راجع به کاربرد اسطرلاب خرچنگ شکل خطاب به شخصی به نام «ابو محمد عبدالله بن علی حاسب» و یک کتاب در مورد کاربرد صفیحه‌ی خطوط افق، اهدا شده به شخصی به نام «امیر ابولحسن طاهر بن محمد سجزی» است، در حالی که نوشته‌های دومی شامل نامه‌ای درباره‌ی ساختار اسطرلاب خطاب به کسی به نام «ابو عبدالله بن محمد بن علی مامونی»، دیگری در باب د.ایر سمت، سومی راجع به دوایر بر ای ساعت‌های نامساوی خطاب به «ابوریحان بیرونی» و آخری در مورد مرافعه‌ی بین ساغانی و طالع‌بین‌های شهر ری درباره‌ی کاربرد اسطرلاب بود. اولین محققانی که راجع به اسطرلاب به زبان فارسی نوشته‌اند، به نظر می‌رسد که سوری بوده‌اند؛ «علی ابن احمد انطاکی»  که احتمالا در بغداد، درباره‌ی اسطرلاب خرچنگ شکل «مختصری در معرفت اسطرلاب مسرطان» را نوشت، اگر چه در آن مورد، در همان زمان، «محمد بن ایوب طبری» کتاب‌اش را به نام «معرفت الاسطرلاب» در شش فصل ارائه کرد. معاصران‌شان «علی ابن احمد نساوی» و «کوشیار بن لبان» به عربی- و دیگری راجع به ساختار و کاربرد دستگاه (کتاب فی صنعت اسطرلاب و العمل به) نوشتند. پیش از این که بیرونی وقایع‌نگاری‌اش را بنویسد، بیرونی رساله‌ای در باره‌ی تمامی شیوه‌های ممکن ساختن اسطرلاب تالیف کرده بود که به شخصی به نام «ابو سهل عیس بن یحیی طبری» اهدا نمود. وی در این کتاب نه تنتها اسطرلاب معمولی شمالی و غیر معمول جنوبی بلکه اسطرلابی آمیخته از دونقشه، یکی به شکل خربزه و یکی به شکل اجاق یا «کامل» را در میان دیگران شرح داد. در جریان بحث‌اش از این گونه‌های اسطرلاب، او اطلاعات بی‌نهایت مهمی را با توجه به مآخذ پیشین در باره‌ی مبانی نظری و ساختار اسطرلاب در اختیار می‌گذارد. بیرونی به سهل، رساله‌ای درباره‌ی آسان کردن تسطیح بر یک صفحه اهدا می‌کند. آثار دیگر بیرونی در باب اسطرلاب، شامل رساله‌ای درباره‌ی ساخت اسطرلاب، دیگری راجع به کاربرد انواع مختلف اسطرلاب‌ها، یک کتاب جداگانه در باب کار برد اسطرلاب، یکی دیگر در مورد درک امکانات اسطرلاب، و نامه‌ای در باره‌ی اسطرلاب است. بیرونی همچنین شرح کوتاهی از اسطرلاب را کتاب‌اش راجع به طالع بینی به نام «تنجیم»  اضافه می‌کند، که نسخه‌ی فارسی خود او با نام «التفهیم لاوائل صناعت التنجیم» موجود است. بعد از بیرونی دو قرن دیگر باید می‌گذشت تا ایرانی دیگری اثری در باب اسطرلاب بنویسد که تا عصر ما به جا مانده است. مشفر بن محمد طوسی اسطرلاب خطی را که در نامه‌ای شرح داده اختراع کرد. به سمت مسانه‌ی قرن هفتم/سیزدهم (ه.ق/م.)، خواجه نصیرالدین طوسی کتاب بسیار اثر گذارش را با نام «بیست باب در اسطرلاب» به فارسی نوشت که درباره‌ی آن تفسیرهای زیاد وجود دارد شامل «مفتاح بیست باب» تالیف «شمس المعالی محمد کیا جرجانی» به سال ۸۱۷/۱۵-۱۴۱۴ (ه./م.) و کتاب مهمی که «عبدالعلی بیرجندی» به سال ۸۹۹/۹۴-۱۴۹۳ به اتمام رساند. در سال ۶۹۷/۹۸-۱۲۹۷ «نصیرالدین حیدر شیرازی»، «ارشاد»ی راجع به اسطرلاب در ۵۰ فصل و احتمالا در اصفهان به نگارش درآورد. در اوایل قرن هشتم/چهاردهم- احتمالا در سال ۷۰۳/۰۴-۱۳۰۳ تاریخ نسخه‌ی خطی منحصر به فرد- «شمس المنجم  وابکناوی» (گاهی به نام بخاری) «کتاب معرفت اسطرلاب شمالی» را در دو بخش تالیف کرد که به ترتیب شامل دو و سی و دو فصل است؛ ارتباط آن با ترجمه‌ی بیزانسی از اثری در باب اسطرلاب در چهل و شش فصل، نوشته‌ی شمس بخاری هنوز در دست بررسی است. باز هم یک قرن گذشت تا فعالیت قابل ملاحظه‌ای در دربار «الغ بیگ» (۵۳-۸۵۰/۴۹-۱۴۴۷) در سمرقند از سر گرفته شود؛ در آن‌جا «غیاث الدین جمشید کاشی» (یا کاشانی) راجع به اسطرلاب «رساله در ساخت اسطرلاب» را نوشت. «رکن الدین حسین آملی» در هرات در سال ۸۶۰/۱۴۵۶ «پنجاه باب سلطانی» را به نگارش در آورد. در قرن دهم/شانزدهم (ه./م.)، «غیاث الدین منصور شیرازی»، «رساله در تسطیح اسطرلاب» نوشت و  شاگردش «ابوالخیر محمد تقی فارسی»، آغاز و انجام را تالیف کرد. به هر حال، آخرین آثار با اهمیت به «بها الدین آملی» (شیخ بهایی) تعلق دارد  مه در اصفهان به سال ۱۰۳۱/۲۲-۱۶۲۱ در گذشت؛ این آثار شامل «الصفیحه» به عربی و «تحفه‌ی حاتمی» به فارسی است، در حالی که «رساله در اسطرلاب» او را بر اساس «بیست باب» طوسی، «ملا علی (علاالدین) ابن صادق داغستانی» (اهل دمسکو؟) ترجمه کرد. شاگرد وی «محمد امین نجفی حجازی» نیز «رساله در اسطرلاب» را نوشت. آخرین رساله‌ی فارسی که در باب اسطرلاب نوشته می‌شود، «رفیع الصنعت در بیان اسطرلاب» است که در سال ۱۲۶۹/۵۳-۱۸۵۲ «عمده الدوال محمد رفیع الدین خان»، تالیف کرده است. ترجمه‌های یونانی و سانسکریت، در حدود سال ۶۹۹/۱۳۰۰ «شمس بخاری» معلم «جیورجی چیونادزه» به آندرونیکوس دوم امپراتور بیزانسی تقدیم کرد؛ اما ارتباط آن با «کتاب معرفت اسطرلاب شمالی» متعلق به شمس المنجم وابکناوی به سال ۷۰۳/۰۴-۱۳۰۳ اثبات نشده است.

سازندگان ایرانی اسطرلاب‌ها. به نظر می‌رسد که قدیمی‌ترین اسطرلاب ایرانی به جا مانده را، «حامد حامد ابن خضر خجندی» بکی از مولفین ذکر شده در بالا، در سال ۳۷۴/۸۵-۹۸۴ ساخته باشد، گو این که اسطرلاب دیگری را احمد و محمود، دو پسر ابراهیم در اصفهان به سال ۳۷۴/۸۵-۹۸۴ یا ۳۹۴/۰۴-۱۰۰۳ ساختند. دسته‌ی دیگری از دستگاه‌های به جا مانده، از قرن ششم/دوازدهم می‌آیند. این دسته شامل اسطرلاب‌هایی است که توسط افراد زیر ساخته شد: «محمد ابن ابوالقاسم اصفهانی» در سال ۴۹۶/۰۳-۱۱۰۲؛ «هیبت الله ابن حسین بغداد» (خانواده‌اش از طبرستان آمدند و او در اصفهان مرد) در سال ۵۱۳/۲۰-۱۱۱۹، «بدر ابن عبدالله»، همکار هیبت الله، در سال ۵۲۵/۳۱-۱۱۳۰، «حامد ابن محمود اصفهانی» در سال ۵۴۷/۵۳-۱۱۵۲، و دو تا را پسر آخر، محمد، که به تاریخ ۵۵۳/۱۱۵۸ یا ۵۵۸/۱۱۶۳ تعلق دارد، ساخت.

به نظر می‌رسد که از قرن بعد تنها دو دستگاه بازمانده است؛ یک دستگاه را همچنین یک نفر اصفهانی به نام «محمد ابن ابوبکر» در سال ۶۱۸/۲۲-۱۲۲۱ ساخت، و یکی دیگر را «سهل نیشابوری» برای کسی به نام «مظفر محمود» اهل هما ساخت، که در سال ۶۹۸/۱۲۹۹ در گذشت. اما در اواخر آن قرن تبار سازندگان اسطرلاب‌ها در کرمان پدید آمدند؛ شجره‌نامه‌ی آن‌ها به قرار زیر است:

دولتشاه

عامر

جعفر

محمد جلال

محمود

از این اسامی، چهار اسطرلاب ساخته شده بین سال‌های ۷۵۵/۱۳۵۴ و ۷۹۰/۱۳۸۸ منسوب به جعفر و اسطرلاب‌هایی به تاریخ ۸۳۷/ ۳۴-۱۴۳۳ منسوب به محمود است. در سال ۹۲۹/۲۳-۱۵۲۲ «یوسف ابن حاجی جیلانی» یک دستگاه را ساخت، در سال ۹۸۶/۷۹-۱۵۷۸ و ۹۸۹/۸۲-۱۵۸۱، «عبدالائمه‌ی» بزرگ دو تا و در سال ۹۹۶/۱۵۸۸ «محمد امین آمیرزا خان قمی» یکی را ساختند. اما قرن دهم/شانزدهم نیز پدیدار شدن تبار برجسته‌ی سازندگان اسطرلاب‌های ایرانی-هندی بود. آن‌ها در لاهور کار می‌کردند و از عنوان همایونی برخوردار شدند، که نیای‌شان را به امپراتور مغول همایون (۶۲-۹۳۷/۵۶-۱۵۳۰) متصل می‌کند. تبارشناسی ایشان به شرح زیر است:

الله داد

  محمد مقیم                                                            قائم محمد

            حامد جمال الدین                                                     ضیاءالدین محمد

از عیسی دو اسطرلاب باقی است که یکی را در سال ۱۰۱۳/۰۵-۱۶۰۴ ساخت؛ دو اسطرلاب را هر دو پسرش، که یکی را در سال ۱۰۱۸/۱۰-۱۶۰۹ ساختند، بیست و سه تا را محمد مقیم، که آخرین‌اش به تاریخ ۱۰۷۰/۶۰-۱۶۵۹ تعلق دارد؛ بیست و شش تا را ضیاءالدین بین سال‌های ۱۰۴۶/۳۷-۱۶۳۶ و ۱۰۹۱/۸۱-۱۶۸۰ و حداقل یک اسطرلاب را جمال الدین در سال ۱۰۹۲/۸۲-۱۶۸۱ ساختند.

شماری از سازندگان ایرانی اسطرلاب‌ها مربوط به قرن یازدهم/هفدهم هستند. از جمله‌ی آن‌ها «ابراهیم شرف الدین حسین» دستگاهی برای شخصی به نام «عبدالرزاق گیلانی» در سال ۱۰۵۱/۴۲-۱۶۴۱ ساخت؛ «محمد زمان» اهل مشهد چهار دستگاه بین سال‌های ۱۰۵۱/۴۲-۱۶۴۱ و ۱۰۸۸/۷۸-۱۶۷۷؛ و محمد مقیم اهل یزد نیز چهار دستگاه بین سال‌های ۱۰۵۲/۴۳-۱۶۴۲ و ۱۰۵۷/۴۸-۱۶۴۷ ساختند.  «محمد مهدی» اهل یزد، پسر محمد امین، همکار آخرین فرد در ساخت یک دستگاه بود؛ محمد مهدی بیست و سه اسطرلاب بین سال‌های ۱۰۵۹/۵۰-۱۶۴۹ و ۱۰۷۸/۶۰-۱۶۵۹ ساخت.او به مدرسه‌ی خلاق اصفهان به عنوان یک حلقه‌ی ارتباط خدمت می‌کند که برجسته‌ترین عضوش عبدالائمه‌ی جوان بود.

عبداللائمه، اسطرلاب‌های فراوانی را ساخت و یا تزیین کرد که حداقل پنجاه و یک نام را برخود دارند، اگر چه بعضی از این‌ها جعلی است. تاریخ‌های روی این دستگاه‌ها بین سال‌های ۱۱۰۰/۸۹-۱۶۸۸ و ۱۱۳۲/۲۰-۱۷۱۹ قرار دارد.

سازندگان این اسطرلاب‌ها همراه با نام همکاران‌شان شامل:

«عبدالعلی ابن محمد رفیع» با دستگاه‌هایی با تاریخ‌های بین ۱۱۱۹/۰۸-۱۷۰۷ و ۱۱۲۶/۱۵-۱۷۱۴؛ برادارش «محمد باقر»؛ «خلیل محمد» بین سال‌های ۱۰۹۳/۱۶۸۲ و ۱۱۲۰/۰۹-۱۷۰۸؛ محمد طاهر؛ و دست آخر «محمد امین ابن محمد طاهر» که احتمالا باید همان کسی باشد که سه اسطرلاب بین سال‌های ۱۰۸۵/۷۵-۱۶۷۴ تا ۱۰۹۷/۸۶-۱۶۸۵ ساخت. چسرش عبدالله نیز یکی در سال ۱۱۲۷/۱۷۱۵ ساخت.

پایان سنت اسطرلاب سازی در ایران توسط تنی چند از اسطرلاب سازان نشان داده می‌شود. از جمله‌ی آن‌ها: «محمد حسن» اهل کرمان در سال ۱۱۹۴ و ۱۱۹۵/۸۱-۱۱۸۰؛ «حاجی علی ابن صادق» از اهالی قم بین سال‌های ۱۲۰۰/۸۶-۱۷۸۵ و ۱۲۰۸/۹۴-۱۷۹۳؛ و «محمد اکبر» بین سال‌های ۱۲۳۴/۱۹-۱۸۱۸ و ۱۲۳۶/۲۱-۱۸۲۰ هستند. ظاهرا آخرین نمونه اسطرلابی است که توسط علاالدین در سال ۱۲۸۱/۶۵-۱۸۶۴ ساخته شده.

 

مترجم: سوسن قیصرزاده

print

انجمن اخترشناسی شیراز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0
0 item
سبد خرید
Empty Cart