اساس ستارهشناسی (جلد ۱)
آروین صداقتکیش
ترجمهی متنهای علمی و درسی یکی از روشهای بهروز نگه داشتن محتوای کتابهای علمی دانشگاهی است. در حوزهی دانشهایی مانند نجوم که سرعت تغییرات بسیار زیاد است نیاز به این گونه به روز شدن بیشتر احساس میشود. همین امر (سرعت زیاد تغییرات) مشکل بزرگی برای مترجمان، استادان و دانشجویان رشتههای مختلف علمی بهوجود میآورد. شاید به همین علت است که این سه گروه فرهنگی در برخی از پروژهها دست در دست هم به کار میپردازند به شکلی که گاه بازشناختن یک گروه از دیگری به دشواری صورت میگیرد!
نیاز روزافزون به متون روزآمد علمی و نبود مترجمان ورزیده باعث شده که گاه ترجمهی کتابهای علمی و فنی به روشی انجام گیرد که به شکل غیر رسمی آن را «ترجمهی دانشجویی» مینامند. این روش چیزی نیست جز انتخاب یک کتاب خوب برای فارسی کردن؛ تقسیم بخشهای مختلف آن میان دانشجویان داوطلب یا غیرداوطلب! سر هم زدن بخشهای ترجمه شده و شاید ویراستاری و انتشار کتاب. تقسیم کار و انجام پروژههای گروهی در تمام کشورها بهخصوص موقعی که زمان کمی برای انجام آن وجود دارد یا وقتیکه وسعت کار از حد توانایی یک نفر بیشتر باشد، مرسوم است و به خودی خود بد به حساب نمیآید. اما همین امر به ظاهر ساده اگر اصول اولیهاش رعایت نشود به شکلی درمیآید که در ایران دیده شده. برای مثال در بیشتر نقاط دنیا، به نام افراد شرکت کننده در چنین پروژهای بنا بر میزان همکاریشان اشاره میشود در حالی که در ایران ترجمهی دانشجویی کمتر نشانی از انجام دهندگان اصلیاش به همراه دارد. از سوی دیگر چون دانشجویان بیشتر اوقات چنین همکاریهایی را به عنوان بخشی از نمرهی درسی خود میپذیرند (نه یک پروژهی مستقل همراه با دستمزد و … چنانکه در دیگر جاهای دنیا مرسوم است)، آن را به شکل نوعی رفع تکلیف انجام میدهند. روشن است که در این میان سپردن متنها به مراکز ترجمهی رسمی و غیر رسمی (که حتا آگهی دستنویسشان، “ترجمهی دانشجویی پذیرفته میشود.” روی در و دیوار شهر دیده میشود)، استفاده از نرمافزارهای مترجم، کمک از دوستان کمی تواناتر در دانشگاه و بالاخره در صادقانهترین حالت ترجمهی (احتمالا) کلمه به کلمه به کمک یک واژهنامه، راههایی است که پروژه به وسیلهی آن اجرا میشود.
فقدان یک متخصص مجرب برای سر هم زدن مطالب و ویرایش دقیق موجب میشود تمام اشتباههایی که با روشهای گفته شده به متن برگردان راه پیدا کرده، در نمونهی نهایی نیز موجود باشد. حتا اگر هر یک از دانشجویان کار خود را به خوبی انجام داده باشند، نبود یک ویراستار باعث نا همگونی در متن میشود. به همین دلیل در ترجمههایی از این دست برخورد با اسامی خاص و مفاهیم ویژه در طول کتاب تغییر میکند.
کتاب «اساس ستارهشناسی» نوشته ی «مایکل سیدز»، نام مترجمی خوشنام و پرکار از دنیای نجوم را برخود دارد؛ «محمد تقی عدالتی». هر چند نمیتوان با قاطعیت نظر داد، در کتاب نشانههایی هست که به نظر میرسد ترجمهی قسمتهایی از آن به روش گفته شده انجام شده است. شاید عدم دقت در ویراستاری و اشتباه زدایی متن را بتوان به درگذشت نابههنگام مترجم نسبت داد، چرا که از وی کارهای زیادی به چاپ رسیده که هیچکدام کاستیهای این یک را به همراه نداشته است.
جلد نخست این کتاب را «دانشگاه امام رضا» در سال ۱۳۸۱ به عنوان کتاب درسی به تصویب و چاپ رساند. در این جلد ۱۴ فصل ابتدای کتاب ترجمه شده و در اختیار دانشجویان قرار گرفته است.
بیتوجهی به یکدستی و کیفیت زبان فارسی ارائه شده بزرگترین مشکل کتاب را تا پایان تشکیل میدهد. این موضوع در یکی از جملات مقدمه مولف به خوبی مشخص است: «سئوالات غیر کمیتی هستند و میتوانند منجر به جوابهای مقالات یا برای تحریک کردن رده بحث به کار روند.» (ص ۱۰) این جمله که زبانی مبهم را به کار میبرد ضمن اعلام مشی کتاب به شکل فشرده به خواننده اطلاع میدهد که پس از این با چه نوع اشکالاتی در متن مواجه خواهد شد.
در فصل ۱ نویسنده با چند تصویر گویا و تغییر مقیاس تصاویر، دانشجو را با اندازههای جهانی که در آن زندگی میکنیم، آشنا میکند. در این فصل میخوانیم: «سطح زمین و بنابراین ستارگان در حال نمو میباشند.» (ص ۲۷) یا «سرعت نور ۱۰۵×۳ کیلومتر بر ثانیه میباشد» (ص ۲۷). به طور مشخص اینها اشکالاتی است که به راحتی با بازبینی دقیقتر قابل پیشگیری بوده.
در فصل دوم؛ «زمین و آسمان» این نوع اشتباه تکرار شده و گاه منجر به ایجاد کج فهمی و نادرستی علمی میشود. برای مثال: «مریخ در مدتی کمتر از ۲ سال به طور کامل به دور دایرهالبروج حرکت میکند و زحل که در فاصلهای دور تر از خورشید دارد به سی سال میرسد.» (ص ۴۴) یا «[…] آب و هوای معمولی در عصر یخ تقریبا C10 از امروز گرمتر بوده است» یا «زاویه میل با یک دورهی متناوب حدود ۴۱۰۰۰ سال از ۲۲ درجه به ۲۸ درجه تغییر میکند.»
در فصلهای ۳ و ۴ به دلیل اشاره به تاریخ نجوم، غلطهای معمول نامگذاری تمدنها و افراد رخ داده است. این موضوع که پیش از این هم در چند کتاب نجومی دیگر دیده شده، نشان میدهد که برای بخشهایی که دربارهی تاریخ بحث میکنند نیاز به کمک گرفتن از یک مشاور متخصص (یا آشنایی مترجم) در این زمینه است وگرنه نتیجه تقریبا شبیه همین کتاب خواهد شد. در ص ۵۲ میخوانیم «قبیله هایان در قرن دوزادهم»، احتمالا آنچه در متن اصلی بوده واژهی Mayan است که در برگردان به مایان و با یک اشتباه تایپی به «هایان» تبدیل شده است. در حالی که اگر این بخشها را یک ویراستار آشنا به تاریخ تمدن بازخوانی میکرد این ترکیب به شکل صحیح «مایاها…» یا «قبیلهی[قوم] مایا…» اصلاح میشد. همین اشتباه در ص ۷۵ به شکل «دوزاده دست نوشته زیبا از مایان» ظاهر شده است. کلمات اشتباه دیگر از قبیل «تالس میلتوز» که در فارسی به تالس مَلطی شناخته شده و همچنین دو تمدن «Lydians» و «Meads» (ص ۶۸) که به صورت «لیدیانز» و «میدز» نوشته شده است. شاید این اشکال اخیر در زبان و فرهنگهای دیگر خیلی مهم نباشد اما برای ایران چرا؛ وقتی به خاطر بیاوریم که میدز همان واژهی معادل «مادها» در انگلیسی است (حتا علامت جمع هم به گمان اینکه بخشی از یک اسم خاص است باقی مانده!) تمدنی که میراث باستانیاش هنوز در بخش بزرگی از غرب کشور ایران پراکنده است. جنگی هم که به آن اشاره میشود نبرد میان مادها و لیدیاییها است. جالبتر اینکه اینها دو قوم یونانی یاد شدهاند. چنین اشتباهی با مرور یک کتاب مدرسهای تاریخ قابل پیشگیری است. در (ص ۷۳) میخوانیم: «هندیهای پیوبلو[…] در نیومکزیکو…» و منظور ترجمهی واژهی Indians به معنای سرخپوستان است! یا این جمله «هندیهای اروپای جنوبی، آزتکها، مایاها و انیکاسها…» (ص ۹۳) که احتمالا به این معنا است«سرخپوستان آمریکای جنوبی، آزتکها، مایاها و اینکاها».
در فصل چهار بسیاری از نامهای آشنای تاریخ علم تشخیص داده نشده و به شکل انگلیسیاشان آمده است. (ص ۷۶) در حالی که نام Pythagoras به درستی به شکل «فیثاغورث» (مرسوم در نوشتههای فارسی) آمده، نام «پلاتو» به شکل اصلی است و به «افلاطون » برگردان نشده است. برخی نامهای دیگر که در صفحات بعدی بدون برگردان مانده عبارت است از: الکساندریا (اسکندریه)، آلفونسو ایکس Alfoneso X (آلفونس دهم)، جدول آلفونساین (جدول آلفونسی) اراتوستنز (اراتستن یا اراتوستن) و …
بی دقتی در آوردن اعداد و مقادیر و اصطلاحات در این بخشها شدت بیشتری پیدا کرده به صورتی که در ص ۶۱ قطر خطی ماه پس از محاسبه با فرمول زاویهی کوچک ۳۴۷۶۱ کیلومتر (یعنی تقریبا سه برابر قطر زمین) اعلام شده است.یا «کپلر در ۱۵ نوامبر ۱۹۳۰ مرد.» (ص ۹۱)، یا از اندازهی «قطر دایروی ماه» صحبت به میان آمده و مقدار آن نیم درجه اعلام شده (تنها از روی مقدار میشود حدس زد که منظور قطر زاویهای بوده است.) و کماکان اعداد علمی به شکل غلط (۱۰۸×۵/۱ کیلومتر برای فاصلهی خورشید) ثبت شده است.
در بخش چهار به هم ریختگی و عدم رعایت قواعد مربوط به جمله بندی زبان فارسی بیشتر به چشم میخورد. برای مثال: «اکثر بحثهایی که شده است، نشان میدهد که مذهب با علم ناسازگار است و ناتوانی پیوستگی کشفیات جدید در فراگیری مذهب است.» (ص ۸۵) یا «بنابراین ۹۹ سال از این تاریخ در عبور از بیداری مجدد فراگیری در تمام زمینهها قرار دارد» (ص ۹۱). یا «بیش از صد سال نیست که دانشمندان نظریه گرانی نیوتون را به عنوان یک حقیقت پذیرفته و درباره آن به بحث و گفتگو پرداختهاند، میگذرد» (ص ۱۰۸). مغشوش بودن این جملات به حدی آشکار است که نیازی به توضیح نمونهی تصحیح شده نیست. در همین فصل، اصلی به نام «تعادل» دیده میشود که به نظر میرسد باید برگردان نامناسبی برای «اصل همارزی» در نسبیت باشد.
در فصل بعد توجه اصلی نویسنده به نورشناسی و آشنایی با اصول پایهی تلسکوپها است. در اینجا هم نمونههای بدیعی از زبان فارسی با همان اشکالات دیده میشود. برای مثال: «این طول موجها فوتونهای با انرژی خیلی بالا میباشند که فقط توسط نور بنفش و از رویدادهای با انرژی بالا و شدید میتواند پرتوها از شدت انرژی بالا در جهان به ما خبر میدهند.» (ص ۱۳۶). یا این نمونه: «چرا هیچ یک از موجهای رادیویی قادر به دیدن نیستند؟» (ص ۱۳۹) که منظور این است: چرا هیچ یک از حیوانات قادر به دیدن امواج رادیویی نیستند! علاوه بر موارد فوق بیدقتی، به نوشتن فرمولها و روابط هم سرایت کرده؛ برای مثال در (ص ۱۲۸) به جای آمده است.
نویسنده کتاب را به دو بخش کلی تقسیم کرده؛ آسمان و ستارگان. بخش دوم (فصل ۷) با یک رباعی از خیام آغاز میشود. این رباعی در متن انگلیسی از ترجمهی مشهور «ادوارد فیتزجرالد» نقل شده و حیرت آور اینکه مترجم فارسی زبان هم به جای اینکه اصل رباعی را بیاورد آن را دوباره از انگلیسی ترجمه کرده است! اشتباهات معمول در کتاب، در این بخش هم ادامه مییابد.
در بخش ۸، «خورشید، ستارهی ما»، ضمن اینکه ساختار زبان با همان مشکلات روبرو است، اشتباه در اعداد مربوط به خورشید همهجا به چشم میخورد. این جمله «سوخت [خورشید] در طی ۵ میلیون سال به تدریج تمام خواهد شد.» (ص ۱۶۹) نشان دهندهی بیدقتی در نوشتن اعداد است. این بیدقتی (میلیون به جای میلیارد) در فصلهای دیگر نیز تکرار شده. در این بخش همچنین جملهای دیده میشود که اشتباهی مرسوم در ترجمهی متون نجومی است؛ «خورشید بیش از ۳۰۰۰۰۰ مرتبه حجیمتر از زمین است و آن حجم میدان گرانی بزرگی را تولید میکند» (ص ۱۷۱)، برگرداندن Mass به «حجم» به جای «جرم» قبلا نیز در متون دیگر دیده شده است.
در فصل ۹، حتا عنوان فصل «اندازهگیری ستارگان» نیز روان نیست. در این فصل برخی اعداد اندازهگیری شده از ستارگان منطقی به نظر نمیرسد. برای مثال: «اگر ستاره مذکور فقط در فاصله ۱۰ پارسک میبود، آسمان شب را در برمیگرفت و با قدر ۸/۵ یا ۲۰۰ بار روشنتر از شعرای یمانی […] میدرخشید.»، کافی است خواننده به یاد بیاورد که حد قدر در آسمان بسیار تاریک برای چشم غیر مسلح تقریبا همین اندازه است.
فصلهای بعدی؛ «ستارگان دوتایی»، «تحول ستارهای»، «مرگ ستارگان»، «ستارههای نوترونی و سیاهچالهها» هم به همین منوال ادامه مییابد. متوسط غلطهای زبانی و علمی موجود در طول کتاب تقریبا برابر است و نشان از بیدقتی مترجم(ان) در هر زمینه دارد.
در انتهای کتاب لغتنامهای چاپ شده که تعدادی از واژههای نجومی انگلیسی را به همراه توضیح زبان فارسیشان آورده است. مدخلهای زبان انگلیسی این لغتنامه و معنای فارسی آن، چنان از اشتباهات املایی پر است که بهنظر نمیرسد استفاده کننده بتواند از آن برای یافتن معنای لغت مورد نظر بهرهگیرد. چند نمونه از این واژههای غلط در اینجا آمده است؛ ahselute bolometric magnitude برای قدر تابشسنجی مطلق. یا ahsolute visual magnitude برای قدر مرئی مطلق. Avnino acids با ترجمهی «آبینو اسید» احتمالا به معنای اسیدهای آمینه. یاCosmologicul test ، یا distance modulus، یا distance indacatos، یا «پرتو گردهای» برای infrared radiation، درست این اصطلاح احتمالا پرتو گرمایی بوده است که تازه آن هم معادل مناسبی به جای تابش مادون قرمز یا فروسرخ نیست.
اساس ستارهشناسی کتابی است که اگر ترجمهی بهتری داشت، برای خوانندگان غیرحرفهای فارسی زبان مفید واقع میشد. مشکلات این کتاب به سادگی با یک بازبینی دقیقتر و ویراستاری بهتر حل میگردید. این بررسی نشان میدهد که این کتاب بهرغم نام بلند مترجمی که در شناسنامهی کتاب نقش بسته، در زمرهی کتابهای پر اشتباه قرار دارد و باید آن را با احتیاط بسیار و شاید با کمک متنهای کلاسیک دیگر (حتا دستور زبان فارسی) خواند.
آروین صداقتکیش
دیدگاهتان را بنویسید